جدول جو
جدول جو

معنی حساب بردن - جستجوی لغت در جدول جو

حساب بردن
(نِ / نَ دَ)
هراس داشتن از... از فرمان کسی سرپیچی نکردن و نتوانستن. رعب داشتن از... ملاحظه کردن از...:
ناظم مدد ز سلسلۀ آه جو که باز
چرخ ار برد حساب ازین دودمان برد.
ناظم تبریزی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
حساب بردن
ترسیدن، وازدن
تصویری از حساب بردن
تصویر حساب بردن
فرهنگ لغت هوشیار
حساب بردن
((~. بُ دَ))
ترسیدن، ترس داشتن
تصویری از حساب بردن
تصویر حساب بردن
فرهنگ فارسی معین
حساب بردن
ترسیدن
تصویری از حساب بردن
تصویر حساب بردن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عذاب بردن
تصویر عذاب بردن
درد کشیدن، رنج بردن، رنج و آزار را تحمل کردن، عذاب کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(سِ دَ)
محاسبت حساب:
آنگهت ای پسر ندارد سود
با تن خویش کرد جنگ و حساب.
ناصرخسرو.
با تن خود حساب خویش بکن
گر مقری به روز حشر و حساب.
ناصرخسرو.
گهی که جرم مرا پیش تو حساب کنند
تو رشحه ای ز کرمهای بی حساب بریز.
خاقانی.
منکه خاقانیم حساب جهان
جو بجو کرده ام به دست خرد.
خاقانی.
حسابی کرد با خود کاین جوانمرد
که زد بر گرد من چون چرخ ناورد.
نظامی.
کنون کرد باید عمل را حساب
نه وقتی که منشور گردد کتاب.
سعدی (بوستان).
چو دی رفت و فردا نیاید بدست
حساب از همین یک نفس کن که هست.
سعدی (بوستان).
تو حساب خویشتن کن نه حساب خلق سعدی
که بضاعت قیامت عمل تباه داری.
سعدی.
و همه وقت خواب نکند و حساب نفس خود کند. (مجالس سعدی) ، کنایت از بررسی کردن. مطالعه و دقت کردن، اعتبار کردن. فرض کردن:
خال سیاه را ز چه رو نافه نشمرد
چشم ترا هر آنکه به آهو کند حساب.
طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسرت بردن
تصویر حسرت بردن
دریغ آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
بررسی کردن، مطالعه و دقت کردن، محاسبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب خرده
تصویر حساب خرده
بدهی اندک و مختصر، بقیه طلب، طلب اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسادت بردن
تصویر حسادت بردن
رشک بردن رشکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
همارنیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
شماره کردن، شمردن، محاسبه کردن، سنجیدن، برآورد کردن، شمارش، محاسبه، محسوب داشتن، خیال کردن، فرض کردن، فکر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
لحسابٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
Account
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
compter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حساب از کسی بردن، ترسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
liczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
kuhesabu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
считать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
zählen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
شمار کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
গণনা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
계산하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
计算
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
計算する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
לחשב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
गिनना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
menghitung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
рахувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
tellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
contar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
contare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
contar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حساب کردن
تصویر حساب کردن
นับ
دیکشنری فارسی به تایلندی